مشق زندگی
(2)
اشاره:
"مشق زندگی" عنوان سلسله نوشتاری است که به تبیین احادیث منتخب می پردازد، پاره ای از احادیث این مجموعه توسط آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی از مراجع عظام تقلید شرح یافته اند؛ معظم له در مسجد بازار تهران، در اثنای نماز ظهر و عصر، به تشریح گل هایی خوشبوی از بوستان احادیث شیعی پرداختند که همراه با فایل صوتی آن پیشکش می شود.
رُوِیَ عَنِ الصّادق عَلیهِ السّلام قال:
إِذَا قَامَ الْعَبْدُ فِی الصَّلَاةِ فَخَفَّفَ صَلَاتَهُ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِمَلَائِكَتِهِ أَمَا تَرَوْنَ إِلَى عَبْدِی كَأَنَّهُ یَرَى أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِیَدِ غَیْرِی أَمَا یَعْلَمُ أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِیَدِی[1]
ترجمه:
روایت از امام صادق صلوات الله علیه منقول است كه حضرت فرمودند:
هرگاه بنده به نماز بایستد و نماز خود را سبک به جا آورد، خداوند خطاب به ملائکه میفرماید: آیا بندۀ من را نمیبینید؟ گویا اینطور فکر میکند که برآورده کردن احتیاجات او به دست غیر من است. آیا نمیداند که برآورده کردن احتیاجات او به دست من است؟
شرح حدیث:
إِذَا قَامَ الْعَبْدُ فِی الصَّلَاةِ ...یك طلب از خدا داری که روزیات است و یك بدهی هم داری كه واجباتت است. آنگاه كه بنده میخواهد بدهیاش را به خدا ادا كند. یكی از بدهیها نماز است. فَخَفَّفَ صَلَاتَهُ... اگر واجباتش باشد و كم بگذارد، این اصلاً نماز نیست. این را بگذار كنار. چه بسا نظر این است که آن آدابی را كه در نماز باید رعایت كند، رعایت نمیكند؛ از حضور قلب خبری نیست. همواره در فكرش مسائل دیگری است. چه بسا اشاره به این هم باشد که از یك سنخ آداب مستحبّه مؤكّده (که در نماز داریم) هم خبری نیست. به تعبیر من فقط قدر متیقّن از واجبات را ادا میكند.
قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِمَلَائِكَتِهِ أَمَا تَرَوْنَ إِلَى عَبْدِی... اینجا خداوند خطاب به ملائكه و فرشتگانش میفرماید: شما این بنده من را نمیبینید؟! چون نماز یك نوع بندگی كردن خداست و عبادت است، عبادت یعنی بندگی. لذا تعبیر میكند به «عَبْدِی»
كَأَنَّهُ یَرَى أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِیَدِ غَیْرِی... گویا اینطور میبیند که برآورده كردن احتیاجات او بدست غیر من است. أَمَا یَعْلَمُ أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِیَدِی؟! این را نمیداند که برآورده كردن احتیاجات او بدست من است؟ نماز بدون حضور قلب و تند تند، مثل این میماند كه آدم بخواهد بدهیاش را ادا كند؛ از سر و ته آن میزند اما وقتی میخواهد طلب را بگیرد، میخواهد تا آخرش را هم بگیرد. چطور شد اینجوری شده؟ بدهی الهی را كه میخواهی ادا كنی، سر و ته آن را میزنی، امّا وقتی كه میخواهی روزی را از خدا بستانی، تا آخرش میستانی، و بعدش هم همواره میگویی: بده. انصاف هم خوب چیزی است!!
تند تند نماز میخواند تا مشتری از دستش نرود. خیال میکند مشتری روزیاش را میدهد. كَأَنَّهُ یَرَى أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِیَدِ غَیْرِی. گویا میبیند و اینطوری فكر میكند كه برآورده كردن احتیاجات او بدست دیگری است. أَمَا یَعْلَمُ أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِیَدِی؟! این را نفهمیدی تو که من باید احتیاج تو را برآورده كنم نه مشتری!! پس در اداء دین الهیات كم نگذار.
[1] اصول كافی، جلد3، صفحه269
[2] شرح حدیث توسط آیت الله مجتبی تهرانی
تنظیم: شکوری_گروه دین و اندیشه تبیان